پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘مارک هادون’

هفت دقیقه بعد از نیمه‌شب بود. سگ روی سبزه‌ها در وسط چمن‌های جلو خانه‌ی خانم شیرز دراز کشیده بود. چشم‌هایش بسته بود. به نظر می‌رسید می‌خواهد به یک طرف بدود، آن‌طور که سگ‌ها وقتی در خواب گربه‌ای را دنبال می‌کنند می‌د‌وند. اما سگ نه می‌دوید نه خواب بود. سگ مرده بود. یک چنگک باغبانی از بدن سگ بیرون زده بود. نوک چنگک احتمالا کاملا از بدن سگ رد شده و   ادامه ...

انتشارات کاروان کتاب غیرایرانی گیتا گرکانی (مترجم) مارک هادون