پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘شرکت سهامی کتابهای جیبی’

محیط آنجا خفه‌کننده بود. هوا گرم و دودآلود بود و چراغها که به تازگی روشن شده بودند با نور ضعیف می‌سوختند. از آنجایی که ما در کنار در ورودیش نشسته بودیم به سختی می‌توانستیم پیشخوان بار را که در انتهای محل بود ببینیم. بین ما و بار دریایی از صورت انسانی که در زیر قطرات عرق می‌درخشید و تکان می‌خورد قرار داشت و در میان دود پیچان سیگار چون ماسکهای   ادامه ...

شرکت سهامی کتابهای جیبی عبدالحسین شریفیان (مترجم) کتاب غیرایرانی هموند اینس

به راستی که در یک سرزمین، چندین دنیا وجود دارد. اگر در رشته کوههای «آردن» بچرخیم، در آنها نه یک جنگل، صدها جنگل میبینیم، در نواحی شمال با سرحد رود راین، یا بندر آنورس صدها تپه و دشت بارور و آبهای پهناور، قناتها و رودها و خلیجها می بینیم، در حالیکه در قلب شهرها و در میان میدانهای خلوت مجسمه هایی سر برافراشته است که هم ترس و هم حس   ادامه ...

آندره دوتل شرکت سهامی کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی لیلی امیرارجمند (مترجم)

نفسی بلند کشید. ریه‌هایش را با هوای لطیف نخستین روزهای پاییز انباشت، سپس سیگاری روشن کرد، دود را آهسته و حلقه حلقه بیرون داد. گفتی می‌خواست ته‌مانده بوی اتر را که هنوز در سینه‌اش بود بیرون بدهد. پکی دیگر ولی کوتاهتر زد و آنوقت به سیگارش بی‌علاقه شد. دستی به جیب برد، از روی آستر نازک شلوار تیزی و سردی کلیدها را احساس کرد. بیرونشان آورد و به سوی اتومبیل   ادامه ...

ابراهیم صدقیانی (مترجم) شرکت سهامی کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی واهه کاچا