پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘انتشارات ارسطو’

شب فرا رسیده بود. در خارج روشنائی در کوچه‌ها پرتو می‌زد و تابلوی نئون رستوران از گوشه‌ای پرتوهای قرمزرنگی باطراف پراکنده میساخت و اثر آن تا بدرون اطاقها پیش میامد. جیم مدت دو ساعتی در روی چهارپایه کوچکی نشسته و پاها را روی تخت قرار داده بود، وقتی تاریکی همه جا را فرا گرفت پاها را به کف اطاق قرار داد و با دستهایش پاهای خسته را مالش داد و   ادامه ...

انتشارات ارسطو جان اشتاین بک عنایت شکیباپور (مترجم) کتاب غیرایرانی