سگ خاکستریرنگی بود که یک خال در گوشهء راست پوزهاش و موهای حناییرنگ در دورِ بینیاش داشت. این، او را به تابلوی بساط سیگارفروشی نزدیک دبیرستان دوران کودکیام در نیس شبیه میکرد. آن تابلو، سیگارکِش قهاری را نشان میداد، که در زیرش نوشته بودند «سگ سیگاری»… سرش را کمی کج کرده بود و نگاه دقیق و نافذی داشت- از آن نگاههای سگهای ولگردی که در تمام مدتی که آدم از ادامه ...