پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘اسدالله امرایی (مترجم)’

لیتوما که حالش به هم خورد و بالا می‌آورد، گفت: «بی‌پدرها. پسر ، ببین چه بلایی سرت آورده‌اند» جوان را مثله و از درخت خرنوب کهنسالی حلق‌آویز کرده بودند. وضع افتضاحی داشت که به مترسک یا عروسک خیمه‌شب‌بازی درهم‌شکسته بیشتر شبیه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اینکه او را بکشند یا پس از آن، با کارد به جانش افتاده‌اند: بینی را بریده و دهانش را جر داده بودند و   ادامه ...

اسدالله امرایی (مترجم) کتاب غیرایرانی ماریو بارگاس یوسا نشر علم

درِ سلول پشت سرِ روباشوف بسته شد. توی بند مدتی به در تکیه داد و بی حرکت ایستاد، سیگاری روشن کرد. دو پتوی کاملا تمیز و یک تشک کاهی تازه پر شده، روی تختخوابِ سمت راست به چشم می‌خورد. دستشویی جاسازی شده در طرف چپ فاقد درپوش بود، اما شیرآبش درست کار می‌کرد. سطل آشغالی که در زیر آن قرار داشت، به تازگی گندزدایی شده بود و بو نمی‌داد. دیوارها   ادامه ...

آرتور کستلر اسدالله امرایی (مترجم) انتشارات نقش و نگار کتاب غیرایرانی