لیتوما که حالش به هم خورد و بالا میآورد، گفت: «بیپدرها. پسر ، ببین چه بلایی سرت آوردهاند» جوان را مثله و از درخت خرنوب کهنسالی حلقآویز کرده بودند. وضع افتضاحی داشت که به مترسک یا عروسک خیمهشببازی درهمشکسته بیشتر شبیه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اینکه او را بکشند یا پس از آن، با کارد به جانش افتادهاند: بینی را بریده و دهانش را جر داده بودند و ادامه ...
درِ سلول پشت سرِ روباشوف بسته شد. توی بند مدتی به در تکیه داد و بی حرکت ایستاد، سیگاری روشن کرد. دو پتوی کاملا تمیز و یک تشک کاهی تازه پر شده، روی تختخوابِ سمت راست به چشم میخورد. دستشویی جاسازی شده در طرف چپ فاقد درپوش بود، اما شیرآبش درست کار میکرد. سطل آشغالی که در زیر آن قرار داشت، به تازگی گندزدایی شده بود و بو نمیداد. دیوارها ادامه ...