الن دوان دوان حیاط را پشت سر گذاشت. از زیر طاقی سنگی عبورر کرد و بعد داخل ساختمان تاریک شد و با فشار در دستشویی را باز کرد. او با خود اندیشید دفعه قبل تقریبا تمام لباسم را خیس کردم. ایکاش از دستشویی مدرسه استفاده کرده بودم. الن سعی میکرد تا آنجا که امکان داشت از این دستشویی تاریک و بدبو که زمانی جزیی از یک اصطبل بود پرهیز کند. ادامه ...