من سایه هستم. از میان شر دولنت، میگریزم. از میان اندوه ابدی، پرواز میکنم. در امتداد سواحل رودخانه آرنو، بینفس دست و پا میزنم… به سمت چپ به سوی ویادی کاستلانی، میچرخم، در ازدحام سایههای یوفیزی راهم را به سوی شمال ادامه میدهم، و آنان هنوز مرا تعقیب میکنند. صدای پای آنان، اکنون که با عزمی راسخ به شکار میپردازند، بلندتر میشود. آنان سالهای زیادی مرا تعقیب کردهاند. سماجت آنان ادامه ...