همین که پودگورسکی متوجه شد که زن به طرف پُل روی رودخانه میرود، اتومبیل را به سمت پیادهرو هدایت کرد و پا را محکم روی ترمز فشار داد. دو سرباز جوان مسلسل به دست که عقب اتومبیل نشسته بودند، با عجله خود را جمع و جور کردند. «شچوکا»، دبیر کمیته ایالتی که کنار پودگورسکی نشسته بود، سرش را بلند کرد و به آرامی پلکهای خسته و متورمش را از هم ادامه ...