پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘ایوان وازوف’

در یک شب خنک ماه مه، چوربجی مارکو با سر برهنه و با پیراهنی که حاشیهء آن از پوست خز بود، در حالی که افراد خانواده‌اش در دور و برش بودند، در هوای آزاد حیاط به خوردن شام مشغول بود. میز آقا، طبق معمول، در زیر داربست مو، بین حوض فواره‌ای که روز و شب آب سرد و زلالی چهچه کنان همچون نغمهء پرستو از آن می‌ریخت و شمشادهای بلند   ادامه ...

انتشارات توس ایوان وازوف کتاب غیرایرانی محمد قاضی (مترجم)