پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘فروغ پوریاوری (مترجم)’

و بعد از این همه سال، دوباره در وطن بودم. در میدان اصلی که در دوران کودکی، پسربچگی و جوانی به دفعات بی‌شمار از آن عبور کرده بودم ایستاده بودم، و هیچ احساسی نداشتم. به تنها چیزی که می‌توانستم فکر کنم این بود که آن فضای مسطح، با برج مخروطی تالار شهرداری آن (مانند سربازی با کلاه‌خودی قدیمی) که بر فراز بامها قد برافراشته بود، به محوطهء عظیم میدان سان   ادامه ...

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان فروغ پوریاوری (مترجم) کتاب غیرایرانی میلان کوندرا