پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘محمود رستمی جم (مترجم)’

این فکر روزی به سرم زد که دندانهای مصنوعی تازه‌ام را گرفتم. صبح آن روز را خوب به خاطر دارم. حدود ساعت یک ربع به هشت درست بموقع و قبل از اینکه بچه‌ها پیش‌دستی کنند از رختخواب بیرون پریدم و خودم را به حمام رساندم. یک صبح سرد و زنندهء ماه ژانویه بودو آسمان گرفته و خاکستری رنگش به زردی می‌گرایید. از پنجرهء گرد حمام بیرون را می‌دیدم. ده حیاط   ادامه ...

انتشارات شقایق جورج اورول کتاب غیرایرانی محمود رستمی جم (مترجم)