«برتا» سردی و دلمردگی روز را از پشت پنجره نگاه میکرد. آسمان، خاکستری و ابرها سنگین و پائین بود. جادهای که به دروازهها منتهی میشد با تندباد آسیمه سری رُفته شده و درختهاینارون قرمز که دو سوی آن را احاطه کرده، بیبرگ و عریان شده بود. چنین مینمود که شاخههای عریانشان از ترس سرما به شدت میلرزند. آخر ماه «نوامبر» و آن روز، روزی غمانگیز بود. واپسین روزهای سال، طبیعت ادامه ...