حوادث عجیبی که موضوع این وقایعنگاری است، در سال هزار و نهصد و چهل و… در اران روی داد. به عقیدهء عموم، این حوادث که تا ح دی از جریان عادی به دور بود در آن شهر نابجا اتفاق افتاده بود. زیرا، در نظر اول، اران شهری عادی است و فقط یک حاکمنشین فرانسوی است در ساحل الجزایر. باید اعتراف کرد که خود شهر زشت است. منظرهء آرامی دارد و ادامه ...
خورشید زمستانی از پشت لایههای ابر، پرتو ضعیف شیری رنگ و بیرمقی بر روی شهر کوچک و تنگ میانداخت. کوچهها با بامهای نبشی، مرطوب و پر از جریان هوا بودند. و گهگاه ننوعی تگرگ نرم میبارید که نه یخ بود و نه برف. مدرسه تعطیل شده بود. از میان حیاط سنگفرش و بیرون در نردهای موج بچههای آزاد شده جریان مییافت، تقسیم میشد و به راست و چپ میرفت. شاگردان ادامه ...
دیگران کتابی از این می ساختند. اما من همه نیرویم را به کار بردم تا سرگذشتی را که اینجا می آورم، از نو در خاطر زنده کنم و همّتم در این میان فرسود… پس، تنها خاطره هایم را خواهم نوشت و اگرچه این خاطره ها در برخی جاها پاره پاره و از هم گسیخته است، از هیچ ابداعی یاری نخواهم جست که به هم وصله زنم یا به هم پیوندشان ادامه ...