پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘نیکولای گوگول’

قزاقها، یازده ساعت لاینقطع جنگ کرده بودند. غرش توپها مدتها پیش خاموش شده و اینک جز چکاچک شمشیر و نیزه و فریاد مردان جنگی صدای دیگری بگوش نمی‌رسید. هرگاه که «تاراس ایوانویچ بولبا؟» بعلت عدم وجود خصم مکث میکرد، چشمان خون‌گرفته خود را بر افراد میدوخت و نگاهی باطراف خویش می‌انداخت و سرش را با رضایت خاطر می‌جنباند. گروه کشته‌شدگان بسیار کثیر بود. بولبا هرچند که در جنگهای بسیاری شرکت   ادامه ...

انتشارات ممتاز کتاب غیرایرانی گیورگیس آقاسی (مترجم) نیکولای گوگول

کالسکهء کوچک نسبتا قشنگی از میان در بزرگ میهمانسرای شهری دورافتاده وارد شد. از آن نوع کالسکه‌هایی بود که معمولا مورد استفادهء مجردها قرار می‌گیرد – سرهنگهای بازنشسته، سروانها، ملاکینی که صدتا یا در این حدود رعیت دارند- در واقع کسانی که اعیان میان‌حال نامیده می‌شوند. سرنشین این کالسکه جنتلمنی بود که مطمئنا به زیبایی آدونیس نبود، ولی ظاهرش چندان نامقبول هم نبود. نه خیلی چاق بود، نه لاغر. نه   ادامه ...

انتشارات نیلوفر فریدون مجلسی (مترجم) کتاب غیرایرانی نیکولای گوگول