پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘گراتزیا دلددا’

ماریانا سیرکا بعد از مرگ یکی از عموهای ثروتمندش که کشیش بود و تمام ثروتش را برای او به ارث گذاشته بود، چند روزی برای استراحت به خانه ییلاقی خود رفته بود. خانهء روستایی در دهکدهء سِررا نزدیک شهر نوئورو، در میان جنگلی کوچک از درختان چوب پنبه قرار داشت. ماه ژوئن بود. ماریانا به خاطر پرستاری طولانی از عموی خود چنان لاغر و ضعیف شده بود که به نظر   ادامه ...

انتشارات ققنوس بهمن فرزانه (مترجم) کتاب غیرایرانی گراتزیا دلددا

پائولو آن شب نیز حاضر می‌شد تا از خانه خارج شود. مادرش در اتاق خود، که مجاور اتاق او بود می‌شنید که او دزدکی در حال حرکت است. شاید منتظر این بود که مادر چراغ را خاموش کند و به رختخواب برود تا او بتواند با خیال راحت خانه را تکر کند. مادر چراغ را خاموش کرد، ولی به رختخواب نرفت، پشت در نشسته بود. دستهای خود را که شبیه   ادامه ...

انتشارات کتاب خورشید بهمن فرزانه (مترجم) کتاب غیرایرانی گراتزیا دلددا