پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘امیل زولا’

هنگامی که از دروازه رم، واقع در جنوب شهر، از پلاسان خارج می‌شویم، در سمت راست راه نیس، پس از اولین خانه‌های حومه، زمین بایری دیده می‌شود که در آن ناحیه به میدان سن میتر معروف شده است. میدان سن میتر چهارگوشهء درازی است که وسعتی دارد و در امتداد پیاده‌رو، این راه گسترده است و نواری از علفهای لگدمال‌شده پیاده‌رو آن را از جاده جدا می‌سازد. یک سوی آن،   ادامه ...

امیل زولا انتشارات نیلوفر کتاب غیرایرانی محمد غیاثی (مترجم)

اردوگاه در دو کیلومتری مولوز، در اطراف رود رن، میان دشتی سرسبز برپاشده بود. در روشنائی رنگ‌باختهء غروب ماه اوت، زیر آسمان گرفته و ابرهای سنگین، چادرها صف کشیده بودند و چاتمه‌ها در خطی منظم در طول جبهه، ردیف شده می‌درخشیدند. نگهبان‌ها با تفنگ‌های پر پاس می‌دادند و چشمان ناپیدای آن‌ها به مه کبودرنگ افق دوردست که از رودخانه برمی‌خاست، خیره مانده بود. آن‌ها حدود ساعت پنج به بلفور رسیده   ادامه ...

امیل زولا انتشارات نیلوفر فرهاد غبرایی (مترجم) کتاب غیرایرانی

ژروز تا ساعت دو صبح کنار پنجره چشم به راه لانتیه مانده بود. سپس خوابالود و لرزان خود راروی تخت انداخت، تب‌زده بود و گونه‌هایش از اشک خیس شده بود. هشت روز پیش، وقتی از غذاخوری «گوساله دوسر» بیرون آمد، لانتیه او را همراه بچه‌ها به خانه فرستاد و از آن پس شب‌ها دیروقت به خانه می‌آمد و می‌گفت که تا آن موقع دنبال کار گشته است. شب پیش وقتی   ادامه ...

امیل زولا انتشارات نیلوفر فرهاد غبرایی (مترجم) کتاب غیرایرانی

به هنگام بازگشت، در راه‌بندان کالسکه‌هایی که از کنار دریاچه برمی‌گشتند، کالسکهء درباز ناچار شد که با قدمهای انسانی حرکت کند. حتی لحظه‌ای ازدحام چنان بود که ناگزیر به توقف شد. در آسمان ماه اکتبر که به رنگ خاکستری روشن بود و در کرانه‌های افق با رگه‌های نازک ابر خط‌خطی می‌شد، آفتاب غروب می‌کرد. واپسین پرتوی که از بلندیهای دوردست آبشار فرود می‌آمد در امتداد سنگفرش جاری می‌شد و رشتهء   ادامه ...

امیل زولا انتشارات نیلوفر کتاب غیرایرانی محمدتقی غیاثی (مترجم)