پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘عباس پژمان (مترجم)’

من اکنون در بیست و دومین سال زندگی خود هستم و، با این همه، تنها سالگرد تولدی که می‌توانم آن را به وضوح از بقیه متمایز کنم دوازدهمین سالگردتولدم است، چون در این روز مرطوب و مه‌آلود سپتامبر بود که برای اولین بار کاپیتان را دیدم. هنوز هم می‌توانم خیسیِ سنگ‌ریزه‌های حیاط چارگوش مدرسه در زیر کفش‌های ورزشی‌ام را احساس کنم و به یاد بیاورم، هنگامی که در زنگ تفریح   ادامه ...

عباس پژمان (مترجم) کتاب غیرایرانی گراهام گرین نشر مرکز

اینجا دریا به انتها می‌رسد و خشکی آغاز می‌شود. شهر در زیر باران است و منظره‌اش تار دیده می‌شود، آب رود گل‌آلود است، ساحل‌های رود زیرِ آب رفته است. کشتیِ سیاه‌رنگ هایلند بریگید از مسیر تیرهء رود بالا می‌آید و می‌خواهد در اسکلهء آلکانتارا لنگر بیندازد. این کشتی بخار انگلیس، که متعلق به رویال میل لاین است، دائما در بین لندن و بوئنوس آیرس در رفت و آمد است، و   ادامه ...

انتشارات هاشمی ژوزه ساراماگو عباس پژمان (مترجم) کتاب غیرایرانی

     پاییز شروع می‌شود و درختها به رنگ زرد، سرخ و ارغوانی در می‌آیند، گویی گرداگرد «شهرک آبگرم»‌را، در میان درّه ای باصفا حریفی فرا گرفته است. زنها در میان ستونهای تاسیسات حمام می‌کردند و بر روی فواره چشمه ها خم می‌شوند. این زنها نازا هستند‌ و امید بسته اند که در این آبهای گرم زایائی بیابند. در میان مشتریان اینجا عدهء مردان خیلی کم است… ■ والس خداحافظی •   ادامه ...

عباس پژمان (مترجم) کتاب غیرایرانی میلان کوندرا نشر علم