پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘گونتر گراس’

شانس بیوه‌مرد را با بیوه‌زن روبه‌رو کرد. یا شاید هم شانس در این بین نقشی نداشت، چرا که این داستان با روان آدمی سروکار دارد. گیریم هر طور که باشد، بیوه‌زن آنجا بود وقنی که بیوه‌مرد، بدون اینکه بیفتد، سکندری خورد. مرد در کنار زن ایسناد. کفش نمره ده در کنار کفش نمره هشت. بیوه‌مرد و بیوه‌زن درست رو به روی بساط یک زن دهاتی به هم برخوردند: مقداری قارچ   ادامه ...

آرش طهماسبی (مترجم) باشگاه ادبیات کتاب غیرایرانی گونتر گراس

اذعان می‌کنم: من در یک آسایشگاه بازتوانی و شفابخشی نگاهداری می‌شوم، پرستارم مراقب من است، به ندرت مرا از نظر دور می‌دارد، روی در اتاقم سوراخی برای نگریستن تعبیه شده است، چشمان پرستارم از آن چشمهای قهوه‌ایست که نمی‌تواند درون من چشم‌آبی را بنگرد. بنابراین پرستارم نمی‌تواند دشمن من باشد. به او علاقمند شده‌ام، به محضی که آن تماشاگر پشت در، وارداتاقم شود، برایش سرگذشتم را تعریف می‌کنم تا با   ادامه ...

عبدالرحمن صدریه (مترجم) کتاب غیرایرانی گونتر گراس نشر نوقلم