پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘عزت‌الله فولادوند (مترجم)’

بعد از شام، در اتاقم مشرف به خیابان کاتینا، به انتظار پایل نشستم. گفته بود: «حداکثر تا ساعت ده خواهم آمد» و وقتی ساعت زنگ نیمشب را نواخت، دیگر نمی‌توانستم آرام بگیرم و رفتم پائین به خیابان. عده‌ای پیرزن با شلوارهای سیاه روی پاگرد چمباتمه نشسته بودند. ماه فوریه بود، گمان می‌کنم گرمشان شده بود. رانندهء سه‌چرخه‌ای پائی آهسته پا می‌زد و به‌سوی رودخانه می‌رفت. چراغهای محلی که هواپیماهای امریکائی   ادامه ...

انتشارات خوارزمی عزت‌الله فولادوند (مترجم) کتاب غیرایرانی گراهام گرین