پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘ولادیمیر ناباکوف’

زمانی در برلین المان مردی زندگی میکرد به نام البینوس. وی ثروتمند ومحترم وخوشبخت بود. یک روز همسرش را به خاطر معشوقه‌ی جوانی ترك کرد؛ عاشق شد، اما کسی به او عشق نورزید،و زندگی‌اش تباه شد. این تمام داستان است و اگر به خاطر سود و سعادتی که دربیان ان نهفته است نبود،ان را به حال خود رها می کردیم و اگر چه روی سنگ قبرها جای زیادی برای ذکر   ادامه ...

انتشارات هیرمند کتاب غیرایرانی محمداسماعیل فلزی (مترجم) ولادیمیر ناباکوف

سباستین نایت در سی و یکم دسامبر ۱۸۹۹ در پایتخت قبلی کشور من به دنیا آمد. یک خانم پیر روس که بنا به علتی نامعلوم از من خواهش کرده نامش را فاش نکنم، از سرِ اتفاق در پاریس یادداشت‌های روزانه‌ی او را، که تا آن زمان نزد خود نگه داشته بود، به من نشان داد. آن سال‌ها – به ظاهر- به قدری بی‌حادثه بود که جمع‌آوری جزئیات روزانه – که   ادامه ...

انتشارات نسل نواندیش بهمن خسروی (مترجم) کتاب غیرایرانی ولادیمیر ناباکوف

عقربهء بزرگ سیاه هنوز ایستاده استف اما در آستانهء تکانی است که هر دقیقه یک بار به خودش می‌دهد. این تکانِ جهش‌مانند دنیا را به حرکت در می‌آورد. ساعت آرام آرام رویش را برخواهد گرداند. آکنده از یاس، بیزاری و کلافگی، و ستون‌های آهنی یکی یکی راه‌شان را خواهند کشید و خواهند رفت و مثل اطلس‌های سرخمیده، تاق ایستگاه را هم با خود خواهند برد. سکو به راه خواهد افتاد   ادامه ...

رضا رضایی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر ثالث ولادیمیر ناباکوف

لولیتا، چراغ زندگی من، آتش اندام جنسی من. گناه من، روح من. لو، لی، تا: صبح‌ها «لو» بود، لوی خالی، چهار فوت وده اینچ قد با یک لنگه جوراب. توی شلوار راحتی‌اش «لولا» بود و تو مدرسه «دالی». روی‌نقطه‌چین‌های فرم‌های اداری «دلورس.» اما در آغوش من همیشه لولیتا. آیا پیش از او کس دیگری هم بود که زمینه‌ساز باشد؟ بود، البته که بود. راستش اگر در آن تابستان عاشق آن   ادامه ...

اکرم پدرام‌نیا (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر زریاب ولادیمیر ناباکوف