پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘مارگارت اتوود’

اسنومن پیش از سپیده بیدار می‌شود. بی‌حرکت دراز کشیده، گوش سپرده به صدای مدّی که پیش می‌خزد و موج از پی موج بر موانع می‌پاشد، هش-هاش، هیش-هاش، ضرباهنگ کوبش قلب. پس ای کاش هنوز خواب بود. افق شرقی در مِهی رقیق و خاکستری فرورفته که حال با درخششی گلگون و ملال‌انگیز روشن شده. عجبا که این رنگ هنوز لطیف می‌نماید. برج‌های ساحلی به نحوی غریب از دل حجم صورتی و   ادامه ...

انتشارات ققنوس سهیل سمی (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگارت اتوود

در اتاقی می‌خوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبیِ لاک و الکل خوردهء سالن خطوط و دایره‌هایی دیده می‌شد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقه‌های تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. دور تا دور سالن برای تماشاچی‌ها بالکن ساخته بودند. احساس می‌کردم بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچیِ آن زمان در مشامم مانده است. از روی   ادامه ...

انتشارات ققنوس سهیل سمی (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگارت اتوود

ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین رت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آن‌جا نصب کرده بودند. ماشینشاخه‌های نوک درختان را که برگ‌های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم‌عمق دره‌ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله   ادامه ...

انتشارات ققنوس شهین آسایش (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگارت اتوود