پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘گوستاو فلوبر’

جشن در کوی مگارا، کنار شهر کارتاژ، در باغستانهای هامیلکار به پا بود. سربازانی که در سیسیل به فرمان هامیلکار بودند، برگزاری سالروز نبر اریکس را سوری بزرگ می‌آراستند و، از آنجا که خانه خدا غایب بود و شمارهء ایشان زیاد، به کام دل می‌خوردند و می‌نوشیدند. فرماندهان، نیم‌موزه‌های برنزی به پا، در خیابان وسط باغ، درون خیمه‌ای ارغوانی با شرابهء زرین، که از دیوار آخورگاهها تا نخستین ایوان کاخ   ادامه ...

احمد سمیعی (مترجم) انتشارات خوارزمی کتاب غیرایرانی گوستاو فلوبر

سر کلاس بودیم که مدیر دبستان همراه با «شاگرد تازه‌ای» ملبس بلباس شهری، و فراشی که یک نیمکت بزرگ کلاس با خود میآورد، وارد شد. آنهائی که خوابشان برده بود، بیدار شدند و هرکدام مثل اینکه در کار خود غافلگیر شده باشند از جا برخاستند. مدیر بما اشاره کرد که دوباره بنشینیم. سپس رو بمعلم کرد و آهسته گفت: – آقای روژه! این شاگردی است که بشما میسپارمش و بایستی   ادامه ...

انتشارات کیهان کتاب غیرایرانی گوستاو فلوبر محمد قاضی (مترجم)