پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘بوریس پاسترناک’

آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبان و وزش باد شنیده می‌شود. رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر گروه مشایعین باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه می‌پیوستند و میپرسیدند: «که را بخاک میسپارند؟» جواب میشنیدند: «ژیواگو» -درست، ثواب دارد، برای این مرد دعائی بکنیم. -مرد نیست، زنست   ادامه ...

انتشارات پیروز بوریس پاسترناک علی‌اصغر خبره‌زاده (مترجم) کتاب غیرایرانی