پنج سطر

از هر کتاب

بیگانه‌ای بر لب رودخانه

رودخانه آنجابود .
رودخانه هميشه آنجا بود، فصلهاي بيشماري از پيرامون زمان سر برآوردند و ره بدر بردند اما….
رودخانه هميشه آنجا بود، در سكوت به نرمي به پيش، بسوي دريا جاري…
از هيمالياي كبير مي آمد. آنجا كه خاكش از گرد راه رهروان پيشين است.
رودخانه به مانند رودخانه خدا بود، هميشه جاري به پيش و به بيرون، همواره يك مظهر بود، در حركت هميشگي به پيش تا با آب رودهاي ديگر در هم آميزد و باز به پيش تا به آبهاي درخشان اقيانوس برسد.
جوينده به كرانه هاي اين رودخانه عظيم رسيده بود و عزم كرده بود آنجا مقيم شود. جزر و مد جهان بشريت ديگر او را به بازيش راه نمي داد و ديگر چون تخته هاي شكسته بر صحنه طوفان رقصان نبود.
باز هم نظري به رودخانه انداخت. اينجا سرزميني بود بس زيبا كه رودخانه ها و جويبارها بر آن نقش هاي دلربا پراكنده بودند.
پيش از رسيدن به لنگرگاه سري نگار، رودخانه با آب هاي تميز رودخانه ديگري همبستر مي شود. طول قابل ملاحضه اي از مسير اين رودخانه را جزيره اي از هم جدا مي كند، كه گهگاه ساحل دور دست آنسوي ديگر را مخفي ميكند.
او بر لب رودخانه، زير سايه هاي خواب آلوده بيدهاي مجنون نشسته بود و گردش آهسته گردابهاي كوچكي را نظاره مي كرد…

 

بیگانه‌ای بر لب رودخانه

• پال توئیچل
• ترجمه هوشنگ اهرپور

• انتشارات دهخدا

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات دهخدا, پال توئیچل, کتاب غیرایرانی, هوشنگ اهرپور (مترجم)