پنج سطر

از هر کتاب

دکتر ژیواگو

آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبان و وزش باد شنیده می‌شود.
رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر گروه مشایعین باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه می‌پیوستند و میپرسیدند: «که را بخاک میسپارند؟» جواب میشنیدند: «ژیواگو»
-درست، ثواب دارد، برای این مرد دعائی بکنیم.
-مرد نیست، زنست
– چه فرق می‌کند خدا بیامرزدش. مراسم خوبی است.
آخرین لحظات بسرعت می‌گذشت – لحظاتی بودند حساس و باز نگشتنی. «زمین خدا و آنچه را که در بر دارد، جهان و تمام موجوداتش.» کشیش، با دست علامت صلیب را رسم کرد و یک مشت خاک بر «ماریا نیکلایونا» پاشید. سرود «با ارواح پاکان» را خواندند. بعد حرکت غیرارادی و شتاب‌آمیز شروع شد. در تابوت را بستند و میخ کوبیدند، در گودال گذاشتند؟ باران خاک و کلوخ بر تابوت بارید و صدائی مانند طبل برخاست و در آن واحد با چهار بیلچه آن را پوشانیدند. تپه کوچکی درست شد. پسربچه‌ای ده‌ساله بر تپه بالا رفت…

 

دکتر ژیواگو

• بوریس پاسترناک
• ترجمه علی‌اصغر خبره‌زاده
• انتشارات پیروز

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

◄ یکی از اقتباس‌های سینمایی دکتر ژیواگو، محصول ۱۹۶۵، به کارگردانی دیوید لین و بازی عمر شریف و جولی کریستی:

 

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات پیروز, بوریس پاسترناک, علی‌اصغر خبره‌زاده (مترجم), کتاب غیرایرانی