در سالهایی که جوانتر و بهناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزهمزه میکنم. وی گفت:
«هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همهء مردم مزایای تو رو نداشتهن.»
پدرم بیش از آن نگفت ولی من و او با وجود کمحرفی همیشه زبان یکدیگر را خوب میفهمیم، و من دریافتم که مقصودش خیلی بیشتر از آن بود. در نتیجه، من از اظهار عقیده دربارهء خوب و بد دیگران اغلب خودداری میکنم، و این عادتی است که بسیاری طبعهای غریب را به روی من گشوده و بارها نیز مرا گفتار پُرگویان کهنهکار کرده است. هنگامی که این خصلت در انسان متعارف ظاهر میشود مغز غیرمتعارف وجود آن را بسرعت حس میکند و خود را به آن میچسباند، از این رو در دانشکده مرا به ناحق متهم به سیاستپیشگی میکردند، چون مَحرمِ آدمهای سرکش ناشناس بودم و از سوزهای نهانشان خبر داشتم. بیشتر این درد دلها میهمان ناخوانده بودند-اغلب هنگامی که از روی نشانهای برایم مُسلّم میشد که مکنونات قلبی کسی از گوشهء افق لرزانلرزان در آستانهء طلوع است، خود را به خواب زدهام، اشتغال فکری شدید را بهانه قرار دادهام و یا به سبکسری خصمانه تظاهر کردهام…
■ گتسبی بزرگ
• اسکات فیتزجرالد
• ترجمه: کریم امامی
• انتشارات نیلوفر
◄ بر اساس این رمان، چند اقتباس سینمایی درست شده، از جمله در سال ۲۰۱۳ فیلمی به همین نام به کارگردانی باز لورمن ساخته شد: