آخرین بارانهایی که نمنم روی زمینهای سرخ و پارهای از زمینهای خاکستری رنگ اکلاهما فرو ریخت، نتوانست زمین ترکخورده را شیار کند. گاوآهنها کرتهء جویبارها را میبریدند و باز میبریدند. آخرین بارانها ذرت را بسرعت رویاند و انبوهی از علفهای درهم و در طول جاده گسترد. اندک اندک زمینهای خاکستری و زمینهای تیرهء سرخ در زیر پوششی سبز نهان شد. اواخر ماه مه رنگ آسمان پرید و ابرها، که زمانی دراز ، سراسر بهار، در آن بالاها آویزان بود، پراکنده شد. روز به روز آفتاب ذرتهای نورسته را میسوزاند تا آنجا که مغزی قهوهای رنگ روی سرنیزههای سبز کشیده شد. ابرها پدیدار میشدندف و بدون کوششی برای بازگشت دور میشدند. علفها برای حمایت خود لباسهای سبز تیرهای به تن کردند و دیگر از گسترش بازماندند. رویهء زمین سخت شد و قشر نازک و سفتی آن را پوشاند و همین که رنگ آسمان پرید، زمین نیز رنگ باخت، نواحی سرخ، صورتی و نواحی خاکستری، سفید شد…
■ خوشههای خشم
• جان اشتاینبک
• ترجمه شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی
• انتشارات امیرکبیر
◄ اقتباس سینمایی از کتاب خوشههای خشم در فیلمی به همین نام به کارگردانی جان فورد، محصول ۱۹۴۰: