پنج سطر

از هر کتاب

شبهای تهران

نزدیک شش سال میان نوشهر و محمودآباد، بانویی آسوری مهمانسرایی را اداره می‌کرد. خوراک ماهی لذیذ و مشهوری داشت. با بستنی‌های تمشک وحشی، پسته و بادام و توت فرنگی که در اتاق دربسته ترکیب می‌کرد، از فوت و فن کار کسی با خبر نبود و با خامه‌های مخروطی محصول گاوهای هولشتان که در سراسر باغ آزادانه می‌چرخیدند آنها را زینت می‌داد.
بنای مهمانخانه با نمای سفید و شیروانی سفال اخرایی که سایه روشنی چون فلس ماهی دشت پشت ردیف درختان اشن و زبان گنجشک، در انتهای جادهء پرپیچی دور از نظر می‌ماند. حوالی غروب سواری‌های بزرگ و تیره‌رنگ می‌آمدند و در صحن شن‌پوش توقفگاه مهمانان جدی را که غالبا پیشخدمتی برای حمل و نقل بار و ذکر کوچک فرار همراهشان بود پیاده می‌کردند.
سراسر شب پیش می‌بارید و آفتابی شده بود. از صبح، نسیم گرمی که از روی امواج دریا برمی‌خاست پر شکوفه‌ها را بر سر و دوش مسافران که در باغ قدم می‌زدند افشان می‌کرد و در زمین رگی می‌تپید که دسته دسته علفها، بنفشه‌های وحشی گلها را بیرون می‌داد. مردی جوان و بانویی سالخورده بر نیمکتی کنار چمنزار و زیر سایه‌ی درخت نارنج نشسته بودند. بانوی سالخورده پتوی نازکی را با خانه‌های دودی و زرد بر زانوان لاغر گسترده بود و دسته‌ی چتری بسته را با انگشتانی بلند و استخوانی چون پنجه پرندگان و مزین به انگشترهای یاقوت و الماس محکم فشار می‌داد و از پشت عینکی با دوره‌های مطلا گردش‌کنندگان را زیر نظر گرفته بود…

شبهای تهران

غزاله علیزاده
• انتشارات توس

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات توس, غزاله علیزاده, کتاب ایرانی