روز بعد، ساعت سه بامداد، کاردینال با درد شدید ناشی از تورم آپاندیس به بیمارستان انتقال داده شد تا در اولین فرصت تحت عمل جراحی قرار گیرد. اما پیش از اینکه واردتونل بیهوشی شود، یعنی لحظهی گذار از هوشیاری به بیهوشی، همان افکاری که همه مردم دارند از ذهن او گذشت، افکاری از این دست که: شاید در جریان عمل از دنیا برود. در عین حال، به خاطر آورد که مرگ آن سرزمین را ترک کرده است. از سوی دیگر میدانست که در صورت مردن، در حقیقت آن را به زانو درآورده … این افکار او را دستخوش اضطراب نمود و با نیرویی مقاومتناپذیر و مملو از فداکاری، میخواست از پروردگار تقاضای مرگ کند، اما موفق نشد واژهها را در غالب عبارتی منسجم جای دهد.
بیهوشی، اما او را از اهانت به مقدسات، با خواستار شدن بازگشت مرگ بازداشت…
■ توقف در مرگ
• ژوزه ساراماگو
• ترجمه سیدحبیب گوهری راد
• نشر جمهوری