مارتین توانایی انجام کاری را دارد که من ندارم. میتواند هر زنی را در خیابان متوقف کند. باید بگویم در این مدت زمان طولانی که او را میشناسم، از چنین مهارتی که دارد، بهرهی فراوانی بردهام، چون من هم به اندازهی مارتین زنان را دوست دارم، ولی فاقد جرات گستاخانهی او هستم. از طرف دیگر، مارتین اشتباه عدم تداوم در گفت و گو و ارتباط با دیگران را که هدف نهایی است، مرتکب میشود. بنابراین، همواره با لحنی تلخ میگوید که او همچون یک مهاجم فوتبال است که ایثارگرانه، توپی را که کاملا به آن تسلط ندارد، به همبازی خود که در شرایط بهتری قرار داد و میتواند به آسانی آن را به گل تبدیل کند، پای میدهد، اهرچند افتخار کم تری در این کار نصیبش میشود. بعد از ظهر دوشنبهی گذشته، پس از فراغت از کار، در کافهای در میدان «واسلاو» منتظرش بودم و در عین حال نگاهی به یک کتاب ضخیم آلمانی در مورد فرهنگ «انتروآ» میانداختم…
■ دون ژوان
• میلان کوندرا
• ترجمه آیسل برزگر
• نشر سروینه