لاو بنسی در حالیکه گونی محتوی شلغم خود را برروی شانه میانداخت، نگاهی به اطراف کرد، برگشت و از مسیر ریگزار بستر رودخانه بسوی خانه روان گردید. او کاملا خسته بنظر میرسید زیرا با تلاش زیادی توانسته بود این مقدار نصف گونی شلغم گلآلوده را از میان دل زمین مزرعه قبلا حاصلبرداری شده تکچین کند و قوتی برای خود و خانوادهاش فراهم آورد. گرچه از اینجا تا ناحیه فولر و آبادی آنها هم راه زیاد و پرنشیب و فرازی در پیش بود ولی بهرحال چارهای نبود و باید راه میافتاد و قبل از تاریکی به خانه میرسید.
روز قبل از همسایهها شنیده بود که مزرعهدار اینجا یک سطل از شلغم را به مبلغ پنجاه سنت میفروشد بشرط آنکه خریدار خود با دست خویش آنها را از زمین خارج کند و در میان پیمانه ریزد. لذا امروز صبح سحر به شوق خرید شلغم بدینسو شتافته در حالیکه نتوانسته بود بیش از یک دلار پول بهمراه آورد. با وجود پیمودن در حدود ده کیلومتر هنوز هم بیش از دو کیلومتر دیگر تا رسیدن به آبادی مانده بود…
■ جاده تنباکو
• ارسکین کالدول
• ترجمه غلامحسین قراگوزلو
• انتشارات عارف