پنج سطر

از هر کتاب

برف که باریدن آن از سه روز پیش لحظه‌ای قطع نشده است، جاده‌ها را بسته. از این رو نتوانستم به ر… دهکده‌ای که در کلیسای آن پانزده سال است که مطابق عادت همه‌ساله، ماهی دوبار بطور مرتب مراسم مذهبی اجرا می‌کنم، سری بزنم. امروز صبح تعداد مومنانی که در کلیسای «لابروین» گرد آمدند، از سی نفر تجاوز نمی‌کرد.
از این بیکاری و فرصتی که راه‌بندان و توقف اجباری در کلیسا، در اختیارم گذاشته است برای بازگشت به گذشته‌ها و بازگوکردن اینکه چگونه کارم سرانجام به تر و خشک کردن «ژرترود» کشید، بهره خواهم جست.
در نظر دارم هرچه را که مربوط به شکل‌گیری و رشد معنوی این روح پاک و پرهیزگار است، و گویی که او را جز برای عشق و دلدادگی از پشت پرده جهل و تاریکی بیرون نیاورده‌ام، همه را به دقت و بدون کم و کاست به رشتهء تحریر در آوردم. سپاس بی‌حدّ به درگاه حضرت احدیت باد که این ماموریت را برعهدهء این ناچیز گذاشت.
دو سال و شش‌ماه تپیش، در راهِ رفتن به «شو-دو-فون» دختربچه‌ای که من هیچ او را نمی‌شناختم، با شتاب و دست‌پاچگی به جستجوی من آمد تا همراه خود مرا به بالین پیرزنی ببرد که در فاصلهء هفت کیلومتری آنجا نفسهای آخر را می‌کشید…

■ آهنگ عشق (سمفونی پاستورال)

• آندره ژید
• ترجمه علی‌اصغر سعیدی
• نشر گفتار

طراحی گرافیک مهدی محجوب
آندره ژید, علی‌اصغر سعیدی (مترجم), کتاب غیرایرانی, نشر گفتار