پنج سطر

از هر کتاب

اگر به خاطر دختری به نام بتی رایان نبود هرگز به یونان نمی‌رفتم. در پاریس او با من در یک خانه زندگی می‌کرد. یک شب در حالی که لیوانی شراب سفید پیش رویمان بود، از تجربه‌های سفرش به دور دنیا برایم گفت. من همیشه با دقت زیاد به او گوش می‌دادم، نه تنها از آن رو که تجربه‌های غریبی داشت، بلکه هرگاه از سیاحت‌هایش حرف می‌زد انگار که آنها را نقاشی می‌کرد. هرچه او تعریف می‌کرد، مثل پرده‌هایی نقاشی که به دست استادی پرداخت شده باشد، در سرم می‌ماند. گفت و گوی آن شب چیز دیگری بود: صحبت را از چین شروع کردیم و از زبان چینی که تازه داشت یاد می‌گرفت. به زودی به آفریقای شمالی رسیدیم، به صحرا، به میان مردمی که پیش از آن چیزی درباره‌شان نشنیده بودم. و آنگاه یک دفعه او به عالم خود رفت، در کنار رودخانه‌ای راه می‌رفت، و نور شدید بود و من تا جایی که در آفتاب کورکنده توان داشتم در پی او می‌رفتم. اما او ناپدید شد و من خود را در سرزمینی بیگانه سرگردان دیدم، زبانی را می‌شنیدم که پیش از آن هیچ نشنیده بودم…

■ دیدار با کلوسوس

• هنری میلر
• ترجمه غلامرضا خواجه‌پور
• انتشارات فکر روز

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات فکر روز, غلامرضا خواجه‌پور (مترجم), کتاب غیرایرانی, هنری میلر