پنج سطر

از هر کتاب

اینک، پدر و دختر در کنار یکدیگرند. پدر سفیدرو، خوش‌قیافه و خنده‌رو، دختر بدقواره کک مکی و ترسو. پدر مردی آراسته و غیررسمی است. جوراب‌های ساقه بلندش پرچین و شکن است و کلاه‌گیسش یک‌وری است. دختر درون بالاتنهء دخترانهء ارغوانی رنگی که رنگ و روی پریدهء مومی‌شکل چهره‌اش را برجسته‌تر می‌کند، محبوس شده است.
دخترک، پدرش را که خم شده است تا جوراب‌های ساقه‌بلند سفیدش را روی ساق پاهایش تنظیم کند در آینه تماشا می‌کند. لب‌های پدر می‌جنبند اما صدای کلماتش همین که می‌خواهند به گوش‌های او برسند گم می‌شوند، گویی که منانع بزرگی فاصلهء قابل رویت بین آنها را سد کرده است: آن دو اگرچه به ظاهر بسیار به هم نزدیکند، اما در حقیقت هزاران فرسنگ از یکدیگر فاصله دارند…

■ دوشس خاموش

• داسیا مارینی
• ترجمه محمدجواد فیروزی
• نشر چشمه

طراحی گرافیک مهدی محجوب
داسیا مارینی, کتاب غیرایرانی, محمدجواد فیروزی (مترجم), نشر چشمه