پنج سطر

از هر کتاب

در قصر تازه‌ی امپراطور روس، شب‌نشینی مجللی برپا شده بود، که درآن رجال دولتی و افسران ارشد نظامی همراه با زنان و دختران خود شرکت نموده بودند.
ژنرال کیسوف، به مرد نظامی قدبلندی نزدیک شد، و آهسته گفت:
– یک تلگرام تازه‌ای از شهر “تومسک” رسیده است.
– آیا، این خبر درست است که از “تومسک” بطرف حاوز خط تلگراف قطع گردیده است؟
– دیروز چنین خبری بدست ما رسیده است.
– از این لحظه به بعد، ساعت به ساعت با شهر تومسک تماس تلگرافی داشته باشید و خبرهای رسیده، را به اطلاع ما برسانید.
ژنرال کیسوف، سلام نظامی داد، و دست خود را با احترام بالا برد، و پاسخ داد:
اطاعت خواهد شد، قربان.
گفتگو در ساعات بعد از نیمه‌شب بین روزهای ۱۴-۱۵ ماه ژوئیه، در حالی صورت می‌گرفت، که همهمه شرکت‌کنندگان در جشن، تالارهای پذیرائی قصر تازه را فرا گرفته بود، زنان با لباس‌های فاخر و گلدوزی‌شده، همراه با مردان اونیفورم‌پوش، که بر سینه‌هایشان مدالهای فراوانی می‌درخشید، در جشن حضور یافته بودند. آئینه‌کاری سالن‌های مزین کاخ، با درخشش نور چهل‌چراغ‌ها، درخشندگی خیره‌کننده‌ای یافته بود…

■ میشل استروگف

• ژول ورن
• ترجمه ایرج حیدری
• انتشارات ارغوان

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات ارغوان, ایرج حیدری (مترجم), ژول ورن, کتاب غیرایرانی