از قرار معلوم احتمال عزیمت به این سفری که چند روز است اسبابِ اشتغال خاطر شده روز به روز دارد بیشتر میشود. باید بگویم که با اتومبیل راحتِ آقای فارادی انفرادا عازم هستم و این طور که پیشبینی میکنم در راهِ ناحیهء وِستکانتری مقادیر زیادی از زیباترین مناظر سرزمین انگلستان را به چشم خ واهم دید و پنج بلکه شش روز از محل کارم که همین سرای دارلینگتن باشد دور میافتم. این را هم گفته باشم که موضوع سفر را حدود دو هفته پی بود که خود آقای فارادی یک روز بعد از ظهر که مشغول گردگیری تابلوهای کتابخانه بودم از روی نهایت مرحمت پیش کشیدند. یعنی این طور که به خاطر دارم روی پلهء نردبان کتابخانه ایستاده بودم و داشتم گرد صورت ویکونت ودربی را میگرفتم که دیدم ارباب با چندجلد کتاب که ظاهرا قصد داشتند به قفسه برگردانند وارد شدند و همین که چشمشان به بنده افتاد با اغتنام فرصت خطاب به بنده فرمودند که عزم مراجعت به ایالات متحده را برای مدت پنج هفته از ماه اوت الی سپتامبر همین الآن جزم کردهاند. ارباب پس از اعلام این مطلب کتابها را روی میز گذاشتند و خودشان روی نیمکت نشستند و پاهایشان را دراز کردند، آنوقت نگاهی به بنده انداختند و فرمودند:
«استیونز، لابد خودت متوجه هستی، من انتظار ندارم در تمام مدت غیبت من تو خودت را توی این خانه حبس کنی. چرا ماشین را بر نمیداری چند روز به یک جایی بروی؟ از قیافهات این طور بر میآید که به مختصر استراحتی احتیاج داری.»
بنده از آنجا که پاک غافلگیر شده بودم، درست نمیدانستم چه جوابی باید به این پیشنهاد بدهم…
■ بازماندهء روز
• کازوئو ایشی گورو
• ترجمه نجف دریابندری
• نشر کارنامه
◄ اقتباس سینمایی از کتاب بازماندهء روز، اثر نویسنده انگلیسی ژاپنی تبار، ایشیگورو، به کارگردانی جیمز آیوری محصول ۱۹۹۳، با بازی آنتونی هاپکینز و اما تامسون: