بیرون آمد، روی ایوان ایستاد و دوباره مالک تنهائی خود شد: تپههای شنی، اقیانوس، هزاران پرندهء مرد در ماسه، یک زورق، یک تور ماهیگیری زنگ زده، و گاهی چند علامت تازه: استخوانبندی یک نهنگ به خشکی افتاده، جای پاها، یک رج قایق ماهیگیری در دوردست، آنجا که جزیرههای «گوانو» در سفیدی با آسمان همچشمی میکردند.
قهوهخانه روی پایههای چوبی، میان ماسهزار، بنا شده بود. جاده از صدمتری میگذشت: صدای آن شینده نمیشد. پل متحرکی به شکل پلکان از قهوهخانه تا روی ساحل پائین میآمد. از وقتی که دو راهزن از زندان «لیما» گریخته و او را در خواب با ضربهء بطری بیهوش کرده بودند – و صبح آنها را مست لایعقل در گوشهء نوشگاه قهوهخانه افتاده دیده بود – شبها پل را بالا میکشید.
به نرده تکیه داد و سیگار اول را کشید و مشغول تماشای پرندگان شد که روی ماسه افتاده بودند: چندتائی از آنها هنوز بال و پر میزدند. کسی هرگز نتوانسته بود برای او توضیح بدهد که چرا پرندگان از جزیرههای میان دریا بر میخاستند تا بیایند و روی این ساحل، در فاصله ده کیلومتری شمال لیما، جان بدهند: هرگز نمیشد که بالاتر یا پائینتر بروند، درست روی همین حاشیهء باریک شنی که طولش قیقا سه کیلومتر بود…
■ پرندگان میروند در پرو میمیرند
• رومن گاری
• ترجمه ابوالحسن نجفی
• انتشارات کتاب زمان
◄ اقتباس سینایی از کتاب پرندگان میروند در پرو میمیرند (پرندگان در پرو)، به کارگردانی رومن گاری و با بازی جین سیبرگ: