پنج سطر

از هر کتاب

مردی که وانت را می‌رانَد، سیپریانو آلگور» نام دارد. شغل اصلی‌اش کوزه‌گری و مردی شصت و چهارساله است، هرچند به ظاهر کمتر نشان می‌دهد. مردی که کنارش نشسته دامادش است. او «مارسیال گاچو» نام دارد و هنوز سی سالش نشده. با این حال، قیافه‌اش مسن‌تر نشان می‌دهد. به دنبال نام خانوادگی هردوشان پسوندهایی هم وجد دارد که معمولا از آن استفاده نمی‌کنند و حتا نمی‌دانندعلت وجودی، ریشه و معنای آن چیست. در واقع اگر این چیزها را بدانند، شاید ناراحت هم بشوند. مثلا اگر روزی بفهند آگلور یعنی تب و لرز و گاچو بخشی از شاخ گاو است که یوغ را به آن می‌بندند، معلوم نیست چه واکنشی از خود نشان می‌دهند. مرد جوان‌تر، یونیفرم بر ترن دارد، ولی مسلح نیست. مرد مسن‌تر، یک ژاکت معمولی، شلواری تنگ و پیراهنی بدون کراوات که دکمه‌هایش را هم تا گردن بسته پوشیده است. دست‌هایش که فرمان را هدایت می‌کنند، بزرگ و قوی هستند، درست مثل دست افرادی که در دهات کار می‌کنند با این تفاوت که شاید به دلیل تماس روزانه با گِلِ رُس، لطافت و ظرافت خاصی را داراست. در دستِ راستِ مارسیال گاچو، نشانه‌ی خاصی دیده نمی‌شود، ولی پشت دست چپ‌اش، اثر زخمی به شکل سوختگی از پایین انگشت شست تا انگشت کوچک به چشم می‌خورد.

■ دخمه

• ژوزه ساراماگو
• ترجمه کیومرث پارسای

• نشر روزگار

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
ژوزه ساراماگو, کتاب غیرایرانی, کیومرث پارسای (مترجم), نشر روزگار