پنج سطر

از هر کتاب

چرخدنده

در کنار یک شهر بزرگ، یک حوزه!ی بزرگ نفتی. چاه‌ها، مخازن، دکل‌های استخراج، انبارها. هیچ اثری از فعالیت نیست. خیابانهای کارخانه متروک است و ماشینها ایستاده کسی سرکار نیست.
بین شهر و کارخانه شهرک کارگری ساخته شده است. مغازه‌ها بسته‌اند. به تیر چراغ گاز عروسکی آویزان است که مقوایی بر سینه دارد. روی آن با حروف درشت نوشته: ژان آگرای جبار.
آشپزخانه‌ای در خانهء کارگری
زن پیری روی صندلی کنار بخاری نشسته و چشمهایش را به خلاء دوخته، ظاهرش وحشت‌زده است. زن جوانی که چهره‌اش جوانی خود را از دست داده کنار پنجره ایستاده. کت مردانه کهنه‌ای را برس می‌زند و عروسک را نگاه می‌کند.
از دور صدای چند انفجار و سپس رگبار مسلسل شنیده می‌شود. برس از دست زن جوان می‌افتد و او به پنجره باز هم نزدیکتر می‌شود و با دقت بیشتری گ
گوش می‌دهد. زن مسن برخاسته است، با صدای خسته‌ای می‌گوید:
– هنوز تیراندازی می‌کنند، کی تمام می‌شود؟ زن جوان با پرسش به عروسک اشاره می‌کند.
-وقتی که و اقعا اعدامش کنند…

چرخدنده

• ژان-پل سارتر
• ترجمه روشنک داریوش

• انتشارات روشنگر

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات روشنگر, روشنک داریوش (مترجم), ژان-پل سارتر, کتاب غیرایرانی