در یک بار- بار یک فاحشهخانه، با دهلیزهای تو در تو، راهروهای تنگ، اطاقها و سالنها و گوشههایتاریک و مرطوب، دیوارهای چرب و کثیف با گچبریهای درهم و برهم پیچیده – دو مرد روبروی هم نشستهاند و مشغول صحبتند. بیرون باران میبارد، پیشبینی میشود که هوا به شدت طوفانی خواهد شد. میگویند: هرچند جزیره از شر این طوفان در امان خواهد ماند، ولی تا چندروز تیرگی هوا و ریزش رگبار، ادامه ...