نه، من آنچه او گفته بود نشنیده بودم. در آن لحظه، ما داشتیم از کنار کامیون غولپیکری میگذشتیم. خیال میکنم کامیون مخصوص حمل میوه و یا مواد خوراکی بود. خیلی مطمئن نیستم. به هر حال، کامیون گرد و خاک وحشتناکی بلند میکرد، به علاوه، چنان سر و صدایی راه میانداخت که نمیتوانستم چیزی بشنوم. – چی گفتی؟ دیدم که با من حرف میزدی، ولی در اثر سر و صدا یک ادامه ...