مسیو برژره، استاد دانشکده ادبیات، در دفتر کار خود درسی را درباره کتاب هشتم انهئید آماده میکرد. در اطاق مجاور دفتر او دخترانش آهنگهای دشواری را روی پیانو تمرین میکردند، و طنین صدای روشن و یکنواخت پیانو در اطاق کار میپیچید.
اطاق کار مسیو برژره یک پنجره بیشتر نداشت ولی از این پنجرهء بزرگ بجای روشنایی، باد داخل اطاق میشد، زیرا که پنجره بعلت ناهمواری بسته نمیشد، و در روبروی آن دیواری بلند راه را بر روشنائی روز بسته بود. میز کار مسیو برژره در پشت این پنجره جا داشت و نور ضعیف و کدری بر آن میتابید.
اطاقی که استاد اندیشههای ظریف مربوط به جهان باستانی را در آن به رشتهء انتظام میکشید، گوشهء بدترکیبی بود که روبروی راهپله جا داشت و راهپله با برآمدگی بیتناسب خود فضا را بر اطاق و پنجرهء منحصر بفرد آن تنگ ساخته و از دوطرف دو زاویهء بدریخت و ناهنجار بوجود آورده بود. در تنگنای این اطاق زشت، زیر فشار برآمدگی ناهموار پله، و در میان این مجموعه اشکال غیر هندسی، که از هر حیث با تناسب و زیبائی معارض بود، مسیو برژره بزحمت جای صافی بدست آورده کتابهای خود را در آن جا داده بود، گوئی مجلدات “توبنر” روی صفحات چوبی در این گوشه بینور، در تاریکی ابدی بخواب رفته بود…
■ آدمک حصیری
• آناتول فرانس
• ترجمه ناصح ناطق
• نشر شرکت مولفان و مترجمان ایران