خانم واکر متولد فولکلان زن سالخوردهای بود که از چهل سال پیش یک پانسیون بورژوازی در پاریس در کوچه سنت ژنه ویو بین ناحیه لاتن و حومه سن مارسو واقع در شهر پاریس اداره میکرد.
این پانسیون که بنام پانسیون مادام واکر شهرت داشت مردان و زنان و جوانان و پیران را از هر طبقه در منزل خود میپذیرفت و تا آن روز کسی نشنیده بود که از این پانیسیون بدگوئی کنند.
اما با این حال از سی سال پیش مردان جوان در این پانسیون دیده نمیشد.
در سال ۱۸۱۹ یعنی در سالی که حادثه این داستان آغاز میشود دختر جوان فقیری در این پانسیون زندگی میکرد.
بطوریکه اشاره کردیم منزلی که متعلق به پانسیون مادام واکر بود در پائین کوچه سنژنهویه و در محلی واقع شده بود که قسمت انتهای آن تا کوچه آربالت با یک سرازیری خیلی تند منتهی میشد بطوریکه اسبهای کالسکه نمیتوانستند از این سرازیری بالا و پائین بروند. این وضع بخلوت بودن و سکون و آرامش آن محل که در نزدیکی وال دو گراس و گنبد پانتهمون قرار داشت کمک میکرد و با اینکه در آن حوالی کوچههای درهم و فشردهای پشت سر هم قرار گرفته بود آمد و رفت زیاد نداشت.
در آنجا سنگفرشها خشک بود و جویبارها نه آب داشت نه گل و لای و با این حال در بعضی جاها دیده میشد که علفها بروی دیوارها سبز شده است و بطوری بود که بیقیدترین مردمان از دیدن آن ناراحت میشدند و اگر صدای کالسکهای در آن حدود شنیده میشد حادثه مهمی بشمار میآمد……
■ بابا گوریو
• انوره دو بالزاک
• ترجمه بهروز بهزاد
• انتشارات فرخی
◄ اقتباس تلویزیونی از بابا گوریو اثر بالزاک، در سال ۱۹۷۲ با بازی شارل وانل در نقش بابا گوریو: