پنج سطر

از هر کتاب

مستاجر

ترلکوفسکی در آستانه‌ی بیرون انداخته‌شدن از خانه‌اش بود که دوستش سایمن آدرس یک آپارتمان خالی را در خیابان پیرنه به او داد. ترلکوفسکی به دیدن آپارتمان رفت. سرایدار، که زنی بدخلق بود، ابتدا از نشان‌دادن آپارتمان خودداری می‌کرد، اما یک اسکناس هزار فرانکی نظرش را تغییر داد.
بعد هم با همان قیافه‌ی قهرآمیز گفت «دنبال من بیایید.»
ترلکوفسکی مردی سی و چند ساله، متین و مودب بود که در زندگی بیش از هر چیز، از بی‌نظمی و اغتشاش بیزار بود. برای او که زندگی ساده‌ای داشت، احتمال از دست‌دادن سقف روی سرش، چیزی کمتر از یک فاجعه نبود، به‌خصوص که درآمدش هم اجازه‌ی ولخرجی زندگی در هتل را به او نمی‌داد. البته مقداری پس‌انداز در بانک داشت که برای پرداخت ودیعه روی آن حساب می‌کرد. فقط امیدوار بود مقدار ودیعه خیلی زیاد نباشد.
آپارتمان از دو اتاق تنگ و تاریک تشکیل شده بود و آشپزخانه نداشت. تنها پنجره‌ای که در اتاق عقبی بود، مستقیما رو به پنجره‌ی دیگری، به‌طور غیرعادی بیضی‌شکل، روی دیوار آن‌طرف حیاط باز می‌شد. ترلکوفسکی احتمال داد که پنجره مال یکی از توالت‌های ساختمان مجاور باشد. دیوارهای آپارتمان را کاغذدیواری زردی پوشانده بود که در چند جای آن لکه‌های بزرگ رطوبت به چشم می‌خورد. تمامی سقف را هم شبکه‌ای گسترده و در هم تنیده از ترک‌های بسیار ریز، همچون رگبرگ‌های یک برگ، پوشانده بود.
تکه‌های ریز گچ که از سقف به زمین ریخته بود، با صدای خشکی زیر کفش‌های‌شان خُرد می‌شد. در اتاق بدون پنجره، یک بخاری کوچک گازی توی تاقچه‌ای از مرمر ارزان‌قیمت جا داده شده بود.
سرایدار، که ناگهان لحنش ملایم‌تر شده بود، گفت «مستاجری که قبلا این‌جا زندگی می‌کرد، خودش رو از پنجره پرت کرد بیرون. می‌تونید از این‌جا محل سقوطش رو ببینید.»…

■ مستاجر

• رولان توپور
• ترجمه کوروش سلیم‌زاده

• نشر چشمه

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

◄  اقتباس سینمایی از کتاب مستاجر، که در سال ۱۹۷۶ به کارگردانی رومن پولانسکی و بازی خود وی، ایزابل آجانی و ملوین داگلاس ساخته شده است:

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
رولان توپور, کتاب غیرایرانی, کورش سلیم‌زاده (مترجم), نشر چشمه