پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘نفیسه معتکف (مترجم)’

او به سمت گردشگاه سنگفرش ساحل پیچید و جریان باد شدید و گزنده‌ای را که از سوی دریا می‌وزید، احساس کرد. ابرها در آسمان تغییر جهت می‌دادند. با اینکه فردا اولین روز بهار بود، تعجبی نداشت اگر برف می‌بارید. زمستان آن سال طولانی بود و همه بی‌صبرانه مشتاق رسیدن هوای گرم بودند، اما او هیچ اشتیاقی نداشت. او مخصوصا اواخر پاییز از اسپرینگ‌لیک لذت می‌برد. آن موقع سال افرادی که   ادامه ...

انتشارات لیوسا کتاب غیرایرانی مری هیگینز کلارک نفیسه معتکف (مترجم)

شب عید کریسمس بود. تاکسی آهسته به سمت پایین خیابان پنجم نیویورک می‌رفت. حدود ساعت پنج بعد از ظهر بود. ترافیک سنگین و پیاده‌روها مملو از مردمی بود که خرید کریسمس خود را برای لحظات آخر گذاشته بودند، که شامل کارمندان پشت میزنشین هم می‌شد، و همین‌طور جهانگردان مشتاق که تزئینات ویترین مغازه‌ها و درخت کریسمس راکفلر سنتر شگفت‌زده‌شان کرده بود. هوا تاریک شده و ابرهای تیره و تار هم   ادامه ...

انتشارات لیوسا کتاب غیرایرانی مری هیگینز کلارک نفیسه معتکف (مترجم)