پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘پرویز شهدی (مترجم)’

به نظر هر سه نفرشان، خریدن این اسب، حتی اگر فقط به این درد می‌خورد که پول سیگار ژوزف را درآورد فکر خوبی بود. اول کار فقط به فکرش افتاده بودند، همین ثابت می‌کرد که هنوز می‌توانند فکر کنند. از آن پس، با وجود این اسب کم‌تر خود را تنها احساس کرده بودند. چون اسب دست کم می‌توانست آن‌ها را با دنیای خارج ربط دهد و قادرشان می‌ساخت ا این   ادامه ...

انتشارات ققنوس پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگریت دوراس

اولین معشوقم دندان‌های زردی دارد. در چشم‌های دوساله، دو سال و نیمهء من وارد شده از مردمک چشم‌هایم تا درون قلب دختر بچگانه‌ام لغزیده و آنجا سوراخش، آشیانه‌اش،کنامش را ساخته است. الان هم که دارم با شما حرف می‌زنم هنوز آنجاست. هیچ کس نتوانسته است جای او را بگیرد. هیچ‌کس نتوانسته به این ژرفی در وجودم نفوذ کند. من زندگی عاشقانه‌ام را از دوسالگی با مغرورترین عاشق‌های دنیا آغاز کرده‌ام:   ادامه ...

پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی کریستین بوبن نشر چشمه

در تاریک روشن سالن کافه، صاحب آن مشغول چیدن میزها، صندلیها، جاسیگاری‌ها و شیشه‌های آب گازدار است، ساعت شش صبح است. احتیاج به روشنایی ندارد. خودش هم نمی‌داند چه می‌کند. هنوز خواب است. قوانینی بسیار قدیمی جزئیات حرکتهایش را تنظیم می‌کند، و برای یک بار هم که شده بر نوسان خواستهای انسانی سرپوش می‌نهد، هر ثانیه راهنمای حرکتی محض است. قدمی به یک سو، صندلی در سی سانتی متری، سه   ادامه ...

آلن رب گری‌یه پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر دشتسان

با ترک‌ها در حال جنگ بودیم. دایی‌ام و ویکُنت مداردو دی ترّالیا، در دشت‌های بوهم اسب می‌تاخت. به سوی اردوگاه مسیحیان می‌رفت. مهترش کورتزیو او را همراهی می‌کرد. دسته‌های لک‌لک سفید، در ارتفاع کم، در هوای ساکن و شیری رنگ پرواز می‌کردند. مداردو از کورتزیو پرسید، «چرا این همه لک‌لک این‌جاست؟ کجا دارند می‌روند؟» دایی‌ام برای خوشایند خاطر عده‌ای از دوک‌های منطقه‌مان که در این جنگ شرکت کرده بودند، به   ادامه ...

ایتالو کالوینو پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر چشمه