پنج سطر

از هر کتاب

دیوانه‌بازی

اولین معشوقم دندان‌های زردی دارد. در چشم‌های دوساله، دو سال و نیمهء من وارد شده از مردمک چشم‌هایم تا درون قلب دختر بچگانه‌ام لغزیده و آنجا سوراخش، آشیانه‌اش،کنامش را ساخته است. الان هم که دارم با شما حرف می‌زنم هنوز آنجاست.
هیچ کس نتوانسته است جای او را بگیرد. هیچ‌کس نتوانسته به این ژرفی در وجودم نفوذ کند. من زندگی عاشقانه‌ام را از دوسالگی با مغرورترین عاشق‌های دنیا آغاز کرده‌ام: معشوقه‌های بعدی من نه شان و شوکت او را داشته‌اند و نه هرگز خواهند داشت. اولین معشوقم یک گرگ است. گرگی واقعی، با موهای بلند، بوی خاص، دندان‌های زرد عاج‌مانند و چشم‌های زرد به رنگ گل میموزا. لکه‌های زردِ ستاره‌مانندی در کوهی از موهای سیاهش دارد.
پدرم و مادرم فریادزنان از کاراوان بیرون می‌پرند، شب است، چراغ‌های داخل بقیهء کاراوان‌ها یکی پس از دیگری روشن می‌شود، همه بیرون می‌ریزند، دلقک، چابک‌سوار، شعبده‌باز، زن‌ها، بقیهء بچه‌ها، همگی یا لباس خواب به تن دارند، یا پیژامه، عده‌ای هم نیمه‌عریان‌اند. همه مرا صدا می‌زنند…

دیوانه‌بازی

• کریستین بوبن
• ترجمه پرویز شهدی
• نشر چشمه

طراحی گرافیک مهدی محجوب
پرویز شهدی (مترجم), کتاب غیرایرانی, کریستین بوبن, نشر چشمه