پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘محمد اسماعیل‌زاده (مترجم)’

وقتی وارد شهر بن شدم، هوا تاریک شده بود. هنگام ورود خودم را مجبور کردم تن به اجرای تشریفاتی ندهم که طی پنج سال سفرهای متمادی انجام داده بودم: پایین و بالا رفتن از پله‌های سکوی ایستگاه راه‌آهن، به زمین گذاشتن ساک سفری، بیرون آوردن بلیت قطار از جیب پالتو، برداشتن ساک سفری، تحویل بلیت، خرید روزنامه عصر از کیوسک، خارج شدن از ایستگاه و صدا زدن یک تاکسی، پنج   ادامه ...

کتاب غیرایرانی محمد اسماعیل‌زاده (مترجم) نشر چشمه هاینریش بل