پنج سطر

از هر کتاب

دل تاریکی

قایق کرانه‌پیمای «نلی»، بی آنکه جنبشی در بادبانهایش پدید آید، به لنگرگاه آمد و آرام گرفت. مد آب فرو نشسته بود، باد هم کمابیش آرام بود، و قایق که مسیر رودخانه را در پیش داشت، تنها راهش این بود که دوری بزند و آنقدر بماند که آب بالا بیاید.
دریارس رود تایمز مانند آغاز آبراه بی‌انتهایی در برابر ما گسترده بود.در دیدرس آب، دریا و آسمان بی هیچ واسطه‌ای به هم جوش خورده بود و در فضای شفاف، بادبانهای آفتاب سوخته بارجه‌ها، که بر اثر مد آب به آرامی تکان می‌خوردند، به نظر چنین می‌آمد که آرام بر جای ایستاده‌اند و طاقه‌های پارچه سرخ‌رنگی بر آنهاست که نوکشان تیز است و دکلهای کوچک جلایافته آنها برق می‌زند.
مه رقیقی بر کناره‌های پست رودخانه نشسته بود که به صورت سطح هموار به دریا می‌شتافت و ناپدید می‌شد. بالای سر گریوسند، هوا تاریک بود و باز هم دورتر انگار تاریکتر می‌شد و به صورت تیرگی حزن‌آلودی در می‌آمد و بالای بزرگترین و معظم‌ترین شهر روی زمین بی هیچ جنبشی خیمه می‌گسترد…

دل تاریکی

• جوزف کنراد
• ترجمه صالح حسینی
• انتشارات نیلوفر

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات نیلوفر, جوزف کنراد, صالح حسینی (مترجم), کتاب غیرایرانی