پنج سطر

از هر کتاب

پیروزی عشق (بانو کراداک)

«برتا» سردی و دلمردگی روز را از پشت پنجره نگاه می‌کرد. آسمان، خاکستری و ابرها سنگین و پائین بود. جاده‌ای که به دروازه‌ها منتهی می‌شد با تندباد آسیمه سری رُفته شده و درخت‌هاینارون قرمز که دو سوی آن را احاطه کرده، بی‌برگ و عریان شده بود. چنین می‌نمود که شاخه‌های عریانشان از ترس سرما به شدت می‌لرزند. آخر ماه «نوامبر» و آن روز، روزی غم‌انگیز بود. واپسین روزهای سال، طبیعت را یکسره، در ترس از مرگ فرو می‌پیچید. و چنین تصوری هرگز نمی‌توانست برای ذهنی خسته و کسل، پیام‌آور خورشید مهربان و فرارسیدن تازگی بهاری که از سبدش گل‌های شاداب و برگ‌هایسرسبز می‌افشاند باشد.
برتا چرخید و به عمه‌اش که سرگرم خواندن فهرست کتاب‌های تازه بود نگاهی کرد. او در این فکر بود که چه کتابی از «میودی» انتخاب کند. «خانم لی» فهرست کتاب‌های پائیزی و عبارت‌های ستایش‌گونه‌ای که ناشران زیرکانه از مقاله‌های انتقادی، بیرون کشیده بودند خوانده بود…

■ پیروزی عشق (بانو کراداک)

• سامرست موام
• ترجمه فیروزه بهبهانی
• نشر پانوس

طراحی گرافیک مهدی محجوب
سامرست موام, فیروزه بهبهانی (مترجم), کتاب غیرایرانی, نشر پانوس